" دلبر دیشب با یکی از این دیوونهها دراز کشیده بودیم کف حیاط آسایشگاه خیره بودیم به آسمون،به ماه یکم که فکر کردم دیدم دلبر تو ماهی! تو خودِ ماهی! یه تیکه پاکی،یه تیکه بینقص یه تیکه قشنگ تو ماهی! تو خودِ ماهی! پاشدم خوابوندم در گوش اونیکی دیوونه دیگه نذاشتم نگات کنه بالا بلند،ماهِ آسمون پ ن : من هنوز پیازی کع واسه درس علوم انداختم تو لیوان ریشه داد و نگه داشتم با من از وابستگی حرف نزنید ماهی ,خودِ ماهی منبع
درباره این سایت